باده ی کوثر
دوشنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۶، ۰۳:۴۰ ب.ظ
باده ی کوثر زدم امشب دگر دیوانه ام
جام در دستم گرفتم راهی میخانه ام
تا سحر دور پیاله می کنم دائم طواف
سیزده تا جامِ شمع و من یکی پروانه ام
جز علی چیزی نمی فهمم شدم محو علی
مستِ صهبای ولایم با همه بیگانه ام
طاق ابروی علی محراب و چشمانش بت است
من چه می بینم !! گمانم در دل بتخانه ام !!
چون حقیقت را ندیدند از تخّیل دم زدند
حافظا باید بگویم من خودِ افسانه ام
می زنم دل بر بیابان نجف با " یاعلی"
من علی آبادیم ، صحن نجف کاشانه ام
شب داراز است و قلندر می شود امشب علی
باده ی مستانه... دیگر می شود امشب علی
۹۶/۰۱/۱۴