شاعرانه

عحب نفس گیر است هوای دور از تو بودن !!!

شاعرانه

عحب نفس گیر است هوای دور از تو بودن !!!

شاعرانه

عجب حکایتی شده زیارت کربلا....!!

آخرین مطالب
طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

آخرین مطالب

۱۴ مطلب با موضوع «امام علی» ثبت شده است

در شب عید عاشقی دنبال فالی می رود...

سمت حافظ با مفاهیم مثالی می رود


بیت آمد" یوسف گمگشته باز آید به تو"

یاد دلبر می کند حالی به حالی می رود


حرف مطرب می زند... حرف شراب و لعل لب

هر کجا در آرزوی خط و خالی  می رود


کوخ لیلا را به کاخ شهر خود ترجیح داد

تا دم لیلی پی یک انتقالی می رود


حرف لیلا می زند... حرفی ز شیرین می زند

دائما در جست و جوی خوش خیالی می رود


آنقدر در کوچه ها پس کوچه ها پروانه وار

در پی شمعی به امید وصالی می رود


هاتفی آمد به دستش داد مشتی از صدف

گفت" کج کن راه خود دیگر برو سمت نجف"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۶ ، ۰۹:۳۱
محمدسعید طالبی

روشنی در کار نیست از آفتاب روزگار

نور روی توست تنها بازتاب روزگار


"ها علی" وصف تو کار بشر اصلا نبود

نام تو سرفصل صدها صد کتاب روزگار


"یاعلی" هم شد عبادت هم شراب مست ها

زاهدان هم می چشند از این شراب روزگار


شاه بیت آسمان تنها کلید جنت است

با علی ترسی ندارم از عذاب روزگار


می شوند امثال قنبر پادشاه این و آن

خاک بوس اینجا شده عالیجناب روزگار


سائلیم و سائلیم و تو " سلونی " گفته ای

پس نده ما نوکران را به حساب روزگار


چشم من روشن که آخر می رسی بالا سرم

وقت مرگم تا که می افتد حجاب روزگار


خاک را با یک نگاهت کیمیا آقا نکن

خاک پای تو منم از خود جدا من را نکن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۹۶ ، ۱۵:۴۲
محمدسعید طالبی

من گدای حیدرم قنبر شدن عشق من است

زیر دست فاطمه نوکر شدن عشق من است


مست کردن آرزوی کهنه ی لب های من

باده ریز ساقی کوثر شدن عشق من است


خون بریزم با اشاره پیش چشمان علی

بی بهانه پیش او پرپر شدن عشق من است


با خودم باشد به دنبال عبایش می دوم

پشت حیدر راهی معبر شدن عشق من است


من همین که پشت این خانه بمانم کافی است

سائل روز و شب این در شدن عشق من است


من غلامی از غلامان علی باشم بس است

با گدایان علی دم پر شدن عشق من است


پای عشق آید وسط هر عاشقی سر می دهد

مثل مجنون می شود در عاشقی سر می دهد

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۹۶ ، ۱۵:۴۱
محمدسعید طالبی

باده ی کوثر زدم امشب دگر دیوانه ام

جام در دستم گرفتم راهی میخانه ام


تا سحر دور پیاله می کنم دائم طواف

سیزده تا جامِ شمع و من یکی پروانه ام


جز علی چیزی نمی فهمم شدم محو علی

مستِ صهبای ولایم با همه بیگانه ام


طاق ابروی علی محراب و چشمانش بت است

من چه می بینم !!  گمانم در دل بتخانه ام !!


چون حقیقت را ندیدند از تخّیل دم زدند

حافظا باید بگویم من خودِ افسانه ام


می زنم دل بر بیابان نجف با " یاعلی"

من علی آبادیم ، صحن نجف کاشانه ام


شب داراز است و قلندر می شود امشب علی

باده ی مستانه... دیگر می شود امشب علی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۹۶ ، ۱۵:۴۰
محمدسعید طالبی

ای به نازم ناز شصتش را چه کاری می کند

روی دلُدُل یکسره طوفان سواری می کند

ذوالفقارش لا مُروّت سر چه زیبا می زند!!

ذوالفقار بین نیامش بی قراری می کند!!

نقشه های جنگ را در ذهن درجا می کشد

بیشتر در عرصه کار ابتکاری می کند

شیر ، موشی می شود تا خم به ابرو می برد

گوشه چشمش تک یلان را هم فراری می کند

یک تنه مثل عجل به جنگ لشکر می رود

در زمان جنگ کار انتحاری می کند

می چکد دریای خون از از زیر پای ذوالفقار

می وزد طوفان " هو" از لابه لای ذوالفقار

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۵ ، ۱۵:۳۸
محمدسعید طالبی

من به پایان می برم آغاز کردن با علی است

پشت در لم داده ام در باز کردن با علی است

تا که من آدم شوم شق القمر باید کند

قلب من آماده است اعجاز کردن با علی است

تیغ ابرویش شکارم کرد ، غالب شد به من

پس تمنا کردن از من ناز کردن با علی است

بال جبرائیل قالی سلیمان می شود

آسمان آماده است ، پرواز کردن با علی است

بر مریدانش ملائک قبطه هایی می خورند

بر خلائق شیعه را ممتاز کردن با علی است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۵ ، ۱۵:۳۸
محمدسعید طالبی

گاه گاهی می چکد شهد شراب از چشم او

می رسد در میکده مستی ناب از چشم او

با دو چشمان خمارش محفلی کرده به پا

ناز دارد که شدم خانه خراب از چشم او

یوسفان سر می برند با یک تلالو از رخش

در نمازش تا که می افتد نقاب از چشم او

آسمان دور سرش در گردش عمامه اش

می خورد بر کل عالم آفتاب از چشم او

یک اشاره ابروش هم می کُشد هم می کِشد

پای دار عشقم و پی جواب از چشم او

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۵ ، ۱۵:۳۷
محمدسعید طالبی

من گدای مرتضی باشم جهان دست من است

در ته گودال باشم ، آسمان دست من است

پشت این در بی برو برگشت سودم وافر است

با گدایی علی سود کلان دست من است

ترسی از منکر ندارم ، از سوالاتش که هیچ

چون علی دارم ، جواب امتحان دست من است

جاودانی می شوم با حب مولی المونین

حب او دارم تمام لامکان دست من است

یاعلی رمز ورود هشت باب جنت است

پس کلید راهیابی جنان دست من است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۵ ، ۱۵:۳۷
محمدسعید طالبی

آنکه چون زلف پریشان داده بر بادم علی است

آنکه در بندش بیفتم باز آزادم علی است

خون جاری در میان بند بند پیکرم

لحظه لحظه آنکسی که هست در یادم علی است

خواستم برخیزم از جا کودکی گفتم " علی"

آنکه افتادم همیشه کرده امدادم ، علی است

از طفیلیِ گِل او خلقتم سامان گرفت

گفته اند تنها دلیل خلق و ایجادم علی است

سائل ابن سائل ابن سائل ابن سائلم

از ازل روزی ده آباء و اجدادم علی است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۵ ، ۱۵:۳۶
محمدسعید طالبی

با دم الله اکبر باد و طوفان می کند

مثل شیر بیشه لشکر را هراسان می کند

میمنه تا میسره از میسره تا میمنه

لشکری را یک تنه با خاک یکسان می کند

باز با کل قوا عازم به میدان می شود

رهبران کفر را درگیر بحران می کند

قدرتی دارد به بازو که حریف لشکر است

هرکسی را ضربه هایش نابسامان می کند

پهلوانان پیش او از دم فراری می شوند

در دل هر پهلوانی ترس بنیان  می کند

ذوالفقارش می برد اسطوره ها را به فنا

روبه رویش هر که شد بی وقفه اذعان می کند

فن رزمش بی بدیل و واقعا که محشر است

می کند اخمی و لشکر را پریشان می کند

هر که می آید چه راحت تار و مارش می کند

ذوالفقاری می کشد فورا شکارش می کند

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۹۵ ، ۲۲:۱۰
محمدسعید طالبی