در شب عید عاشقی دنبال فالی می رود...
سمت حافظ با مفاهیم مثالی می رود
بیت آمد" یوسف گمگشته باز آید به تو"
یاد دلبر می کند حالی به حالی می رود
حرف مطرب می زند... حرف شراب و لعل لب
هر کجا در آرزوی خط و خالی می رود
کوخ لیلا را به کاخ شهر خود ترجیح داد
تا دم لیلی پی یک انتقالی می رود
حرف لیلا می زند... حرفی ز شیرین می زند
دائما در جست و جوی خوش خیالی می رود
آنقدر در کوچه ها پس کوچه ها پروانه وار
در پی شمعی به امید وصالی می رود
هاتفی آمد به دستش داد مشتی از صدف
گفت" کج کن راه خود دیگر برو سمت نجف"