شاعرانه

عحب نفس گیر است هوای دور از تو بودن !!!

شاعرانه

عحب نفس گیر است هوای دور از تو بودن !!!

شاعرانه

عجب حکایتی شده زیارت کربلا....!!

آخرین مطالب
طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

آخرین مطالب

۵ مطلب با موضوع «حضرت زهرا» ثبت شده است

#مناجات_فاطمیه 

خوش به حال هر کسی اینجا تمنا می کند

پیش چشم فاطمه خود را چه آقا می کند!!


خاک گوهر می شود با گوش چشم فاطمه

هر کسی را یک شبِ سلمانُ منّا می کند


کار زهرا دست گیری و سرو پا کردن است

قطره را در دامن خود مثل دریا می کند


هیچکس مانند مادر مونس فرزند نیست

از همه با کودکانش  خوب تر تا می کند


نوکری اینجا فقط بسته به اذن فاطمه است

نامه ی نوکر شدن را اوست امضا می کند


هر کسی که حاجتش آقا شدن باشد یقین...

با اشاره زود او را عبدّزهرا می کند


دانه دانه روز محشر در پی ما می رود

مثل مرغی دانه ها را زود پیدا می کند


یک نخی از چادرش حبل المتین محشر است

پا به محشر می گذارد ...به چه غوغا می کند!!!


با همان چشم ورم کرده قیامت می رسد

نوکرانش را در آن حالت تماشا می کند


از نفس افتاده اما باز پیش این و آن....

درد تسکین می دهد ، کار مسیحا می کند


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۵ ، ۱۰:۵۶
محمدسعید طالبی

آسمان ماتم گرفته ، غصه دار فاطمه است

...در عزای فاطمیه بی قرار فاطمه است


این دهه صاحب زمان صاحب عزای مادر است

صاحب این غصه ها خود سفره دار فاطمه است


بین مجلس ناله ی " ای وای مادر می رسد"

مجلس ما دست شخصی از تبار فاطمه است


مادریِ فاطمه خیلی به دردم می خورد

نوکرش روز قیامت هم جوار فاطمه است


مصطفی با بوسه بر او می رود سمت خدا

راه معراجی شدن در اختیار فاطمه است


تک تک گریه کنان را سمت کوثر می برد

دست گیری کردن از بی چاره ، کار فاطمه است


در مدینه چادرش را پرچم اسلام کرد

دادن درس بصیرت راهکار فاطمه است


در تمام عصر ها باید ولایت را شناخت

پس ولایی کردن ما شاهکار فاطمه است


هر که اینجا اشک خود را خرج هیئت می کند

روز وانفسا یقینا در کنار فاطمه است


سینه ی ما هست پس زهرا نمی خواهد حرم

قلب مومن وقف زهرا و مزار فاطمه است


مادریِ فاطمه خیلی به دردم می خورد

نوکرش روز قیامت هم جوار فاطمه است


می کشم بر روی چشمم خاک چادر را هنوز

چادر خاکی برایم یادگار فاطمه است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۵ ، ۱۳:۳۷
محمدسعید طالبی

سر در جنت نوشته : تاج داور فاطمه است....

زینت عرش الهی تا به آخر فاطمه است


مرتضی قاری قرآن ، فاطمه آیات او

واقعا مصداق کل قدر و کوثر فاطمه است


بوسه های مصطفی کار خودش را کرده است

آن که سر تا پای او گشته معطر فاطمه است


دستگیری می کند از شیعیان با چادرش

مطمئنا وزنه ی سنگین محشر فاطمه است


سخت می شد بر علی هر کار واقف بود که...

راه اول مصطفی و راه دیگر فاطمه است


اذن در های نجف ، دستان زهرا داده شد

راه اول فاطمه است و راه آخر فاطمه است


   حق یپمبر را فقط با او خطابش می کند

پنج تن زیر کسا هستند...محور فاطمه است


سیزده معصوم و این تفسیر" لولا فاطمه "

ریشه قطعا استوار است چون که مادر فاطمه است


یک تنه در کوچه لشکر را معطل می کند

مثل اینکه ذوالفقار دست حیدر فاطمه است


لحظه ای پایش نلرزید و عقب هرگز نرفت

فاتح بی شک جنگ نابرابر فاطمه است


هی علی را می کشیدند ، فاطمه از آن طرف

گفت: غنفذ قوت بازوی حیدر فاطمه است


با لگد می زد به در ، افتاد مولا بر زمین....

داد می زد که نزن" در پشت آن در فاطمه است"


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۹۵ ، ۱۳:۵۱
محمدسعید طالبی

ریختند و وحشیانه با لگد در را زدند

عده ای هم جای در... پهلوی مادر را زدند


عده ای هیزم به دست و عده ای هم با قلاف

بی هوا آتش به پا کردند وهی... در را زدند


لشکر حیدر جلوی لشکری صف می کشد

این اراذل بی ترحم رکن لشکر  را زدند


بوی سیب فاطمه از بوسه های مصطفی است

گرگ ها از ریشه این سیب معطر را زدند


فاطمه گوهر ..ولی دیگر صدف در کار نیست

باز کردند آن صدف را ...وای گوهر را زدند


ریشه ی دین سوخته ، افتاده ساقه بر زمین

آمدند و غنچه ای که گشته پرپر را زدند


قنفذ و مثمار باهم کارشان را کرده اند

از جهات مختلف این یاس  حیدر را زدند

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۹۵ ، ۱۳:۵۰
محمدسعید طالبی

دست از دعا بکش همه چیزم فدای تو

می ترسم از اینکه بگیرد دعای تو


تو آه می کشی و علی آب می شود

من جان به لب شوم به خدا پابه پای تو


حرفی بزن ، درد و دلت را به من بگو...

چند وقت می شود نشنیدم صدای تو


این خانه سوت و کور شود بی تو فاطمه..

ای کاش می شد که بمیرم به جای تو


در کوچه ها چه بر سرت آمد...نگفته ای !!!

سربسته ماند تا به ابد غصه های تو


پاشیده شد بدون تو شیرازه ام ز هم

از بس که هست جان و دلم مبتلای تو


زانوی غم گرفته ام و گریه می کنم

کم کم رسد موقع سوز عزای تو


رفته حسن به کوچه هی داد می زند

از بس که یاد می کند از ماجرای تو


دیگر چرا سفارش طابوت می دهی؟!!

تغییر کرده.. فاطمه حال و هوای تو!!!


دسداس را رها بکن ، خون می رود ز تو

ترسم که غش کنی... دل و جانم فدای تو


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۹۵ ، ۱۳:۵۰
محمدسعید طالبی