شاعرانه

عحب نفس گیر است هوای دور از تو بودن !!!

شاعرانه

عحب نفس گیر است هوای دور از تو بودن !!!

شاعرانه

عجب حکایتی شده زیارت کربلا....!!

آخرین مطالب
طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

آخرین مطالب

۱۷ مطلب با موضوع «امام زمان» ثبت شده است

قلبم شکسته شد به خدا یابن فاطمه

امشب به دادِ بنده بیا یابن فاطمه


بین قنوت یادِ من زار هم بیفت

هستیم محتاج دعا یابن فاطمه


دیگر هوایی تو و رویت نمی شویم

از بس شدیم سر به هوا یابن فاطمه


آخر گناه آمد و حال مرا گرفت

رفت از کفم حال بکاء یابن فاطمه


آقا بیا و عذر مرا هم قبول کن

دل داده ام به غیر شما یابن فاطمه


آقا اگر مرا بخری قول می دهم...

خط می کشم به دور خطا یابن فاطمه


غفلت مرا گرفت و به بی راهه ها کشاند

آخر شدم بی سر و پا یابن فاطمه


آقا به حق عمه ی سادات زینبت

رحمی بکن به حال گدا یابن فاطمه


کار زیارت همه جز من درست شد

من را ببر به کرب و بلا یابن فاطمه

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۹۶ ، ۱۵:۳۹
محمدسعید طالبی

غم به پایان می رسد یک روز آقا می رسد

در میان آسمان ها ماه زیبا می رسد


با وجود ناخوشی هرگز نگردم نا امید

چون یقین دارم که یک روزی مسیحا می رسد


پیر ها مردن ... جوان ها پیر گشتن پشت هم

طول گرچه می کشد ایام ... اما می رسد


حال من در محضر آقا شبیه تشنه ای است...

که پس از عمری دویدن سمت دریا می رسد


می رسد آقا کنار کعبه با بانگ قیام

پرچم توحید در دستان آقا می رسد


می شود ذکر قیامش " یا لثارات الحسین"

با نوای " یاحسین" همراه سقا می رسد


بعد مکه می رود دنبال قبر مادرش

می رود سمت مدینه حضرتش تا می رسد


می رود تا که بگیر انتقام از قاتلین

او فقط به انتقام خون از زهرا می رسد


نوکری کردن فقط با اذن زهرا می شود

فاطمه راضی شود نامه به امضا می رسد


قلب من شش گوشه و روح و روانم کربلاست

من حسینی بودم و هستم ، نشانم کربلاست

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۹۶ ، ۱۵:۳۸
محمدسعید طالبی

#مناجات_فاطمیه

سال ها در انتظار ماه زیبای خودم

در میان روضه ها دنبال آقای خودم


گفته اند که گریه ی تو بی صدا و ساکت است

گم نمودم پس تو را در شور و غوغای خودم


من مثال کودکی هستم فراری از پدر

پس در آغوشم بگیر... قربان بابای خودم


سجده ی نیمه شبم با نیت دیدار توست

همنشینم باش قدری در مصلای خودم


تا که مشغول خودم از فیض تو بی بهره ام

جای تو در زندگی محو تماشای خودم


در طی یک روز که اصلا به فکرت نیستم

این ور و آن ور فقط دنبال دنیای خودم


دست شیطان داده ام نفس خودم را .. آه آه

واقعا شرمنده ام از دست تقوای خودم


من زمینگیرم به جایم صیغه ی توبه بخوان

تو دعایی کن که من آدم شوم  جای خودم


تا که می گیرد دلم " یافاطمه " سر می دهم

نام زهرا می برم بهر تسلای خودم


فاطمیه در مدینه ... به چه کیفی می دهد !!!

می شوم همراه تو تنها تقاضای خودم


فاطمیه کوچه ها من را به روضه می برند

در میان روضه ها دنبال آقای خودم


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۵ ، ۱۰:۵۷
محمدسعید طالبی

#مناجات_امام_زمان 

مانده ام در آروزی یک نگاهی پشت در

التفاتی کن نشسته بی پناهی پشت در


از در و دیوار خوردم ... خسته ام از این و آن

باز کن در را رسیده زابراهی پشت در


باز کن مردم همه دارند نگاهم می کنند

آبرو داری کن از یک روسیاهی پشت در


من همین که پیش تو باشم برایم کافی است

راضیم باشد برایم سرپناهی پشت در


بی سر و پا ها همه محتاجِ خاکِ پا شدند

راه خود را هم بینداز گاه گاهی پشت در


من کجا ... این کجا ؟؟ اصلا ندیدم هیچ جا...

نزد سائل ها بیاید پادشاهی پشت در !!


من به هر نحوی که شد خود را کشاندم پیش تو

نیست جا تا که بماند بی پناهی پشت در ؟؟


فاطمه تنها میان خانه یار حیدر است

این طرف زهراست تنها و سپاهی پشت در


آشتی برپا شد و پروانه ای آتش گرفت

نقش بر روی زمین شد بی گناهی پشت در


پشت در پرواز کرده حضرت محسن فقط....

پس بنا باید کنیم یک بارگاهی پشت در

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۵ ، ۱۵:۵۶
محمدسعید طالبی

یاصاحب الزمان مددی!!

دل شکسته ی من گوشه ای رها مانده

هنوز خیر ندیده ، چه بی نوا مانده!!


هر آنکه جای تو بر دیگران محبت کرد

نتیجه ای نگرفته تمام وامانده


بدون درهم و دینار با تو خوب است

بدون تو به خدا هر کسی گدا مانده


میان کوچه نشستم به عشق خاک عبات

سرم زمین ، به پابوسی شما مانده


نمی خرند دل آلوده ی مرا اصلا !!

بیا بخر دل من را که بی بها مانده


صدای من که به بالا نمی رسد آقا 

هنوز هم نوکرتان تحبس الدعا مانده


هوایی حرم مشهدم ، دلم تنگ است

هنو زیر زبانم طعم " یارضا " مانده


دلی که بی کس و تنهاست می رود تا قم

خدا رو شکر که به آنجا بر و بیا مانده


نشسته بوی خوش فاطمه به گنبد قم

هوای فاطمه در شهر قم جامانده


ببر مرا به حرم جان خواهری که هنوز...

...از آستانِ برادرِ خود جدا مانده


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۵ ، ۱۱:۱۸
محمدسعید طالبی

در گیر و دار عشق غمگینم نگاهم کن

تنها به الطاف تو خوش بینم نگاهم کن

دنبال دست این و آن عمری است می گردم

خیری ندیدم باز مسکینم نگاهم کن

دل سردم از مردم به آغوش تو محتاجم

آشفته ام ، محتاج تسکینم نگاهم کن

شیطان مرا با زهر تیرش بی سلاحم کرد

دور و برم را همی نمی بینم نگاهم کن

در چنته ام چیزی ندارم غیر اشک و آه

من را بخر آقا که من اینم ، نگاهم کن

با خلوت و با نافله کاری ندارم من

یک پوست تنها مانده از دینم نگاهم کن

دست خودم باشد خودم را که نمی بخشم

من مستحق لعن و نفرینم نگاهم کن

قولم اگر چه بی ضمانت ارزشش هیچ است

در کربلا باشم چه تضمینم!! نگاهم کن

باشد قبول اصلا لیاقت نیست در من که..

پس لااقل هنگام تلقینم نگاهم کن

من با خودم هم قهر باشم با حسین جورم

از خاک صحنش بوسه می چینم نگاهم کن

........

در بین اشرار از اهانت ها دلم خون شد

یک عده ای کردند توهینم ، نگاهم کن

بر قیمت معجر دم بازار دعوا شد

من یا حیایم سر به پایینم ، نگاهم کن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۵ ، ۱۴:۳۴
محمدسعید طالبی

صورت ماه تو را حیف ندیدم ، بد شد

تا دم خیمه ات اصلا نرسیدم ، بد شد


درد این است زبانا به تو وابسته شدم

باطنا غیر تو را هم طلبیدم ، بد شد


پشت کردم به تو با این همه غافل بودن

قلب بودم که بدون تو تپیدم ، بد شد


خنده ی بعد گناهم چه به روزم آورد!!

بعد از آن بود دگر خیر ندیدم ، بد شد


ربنای سحرم رنگ خدا هیچ نداشت

آه در بین قنوتم نکشیدم ، بد شد


مهربانی بقیه به مذاقم تلخ است

بی تو واللهِ فقط درد چشیدم ، بد شد


خوب ها در بغل تو همه شادند ولی...

منِ جامانده لب خویش گزیدم ، بد شد


پا زدم من به همه دار و ندارم ای وای!!

غیر زهرا که کسی نیست امیدم ، بد شد


شیعه ی فاطمه بودن چه بد  از دستم رفت

من فقط طالب عنوان مریدم ، بد شد!!


فاطمه دست مرا دست امامم برسان

روی ماه پسرت را که ندیدم ، بد شد


بنویسم که مدینه بشوم مهمانت

جان ناقابل خود را بکنم قربانت


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۹۵ ، ۰۰:۱۱
محمدسعید طالبی

من شدم وقتی گدا بی وقفه آقایم شدی

دادم از کف مکنتم را.. کل دنیایم شدی

داشتم از دست می رفتم از آثار گناه

توبه ام دادی و در یک آن مسیحایم شدی

بی تو در دنیا فقط احساس پوچی می کنم

دست هایم را گرفتی ، باز معنایم شدی

قطره قطره اشک هایم را به چاه انداختم

آمدی و جمعشان کردی و دریایم شدی

با هوای تو هوایی بیابان ها شدم

یک گل خوش بو و نازی بین صحرایم شدی

خواب های من فقط بوی تو را دارد فقط

ماه هستی ، شب به شب مهتاب رویایم شدی

زندگی بی روی تو رنگی ندارد در دلم

در قنوت نیمه شب تنها تمنایم شدی

کربلا رفتی مرا هم همسفر کن با خودت

تو همانی هستی که همراه همه جایم شدی

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۵ ، ۱۳:۱۰
محمدسعید طالبی

آقا کجایی سال ها چشم انتظارم من

در لیله ی هجران همیشه بی قرارم من

آشفتگی را با دل و جانم پذیرفتم

با راحتیِ زندگی کاری ندارم من

ایام غیبت خواب را از دیدگانم برد

یک چند سالی می شود شب زنده دارم من

وقتی نباشی در بهاران هم زمستانم

وقتی که باشی در زمستان هم بهارم من

دنیا و بازی های آن کرده گرفتارم

از خدعه ی نفسم اسیر روزگارم من

بر هر چه دستم خورد آخر بر علیهم شد

در این زمانه واقعا که بد بیارم من

تنها دلیل ارزش من اشک هیئت هاست

بی گریه و ناله یقینا بی عیارم من

دل در حرم اما سرم شوق تو را دارد

بین دو راهی هایم و در گیر و دارم من

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۵ ، ۱۳:۴۷
محمدسعید طالبی

غیر از تو در عالم کسی خیمه نشین نیست

 یعنی که تنهاتر ز تو روی زمین نیست

گفتم در آخرمی رسی دورت بگردم

 افسوس تقدیر الهی این‌چنین نیست

وقتی نباشی روزگار من سیاه است

 بر تاج قلب من نشانی از نگین نیست

با غصه‌ی دوری از تو زنده هستم

 جز غصه ی تو بادلم چیزی عجین نیست

ترسم که آخر باغم عشقت بمیرم

 هرچندمی دانم  نصیب من جز این نیست

دامن نکش از دست من، غیر از تو آقا

 با عاشق تو یک نفر هم هم‌نشین نیست

در اضطرابم با چه وضعی پیشت آیم؟

 در این‌زمانی که عقاید آهنین نیست

دین مرا با دست‌پر مهرت نگهدار

 دیگر به‌جز تو در زمین حصن حصین نیست

ذکر لبم " زهراست" خوش حالم به والله

تا اوج این اذکار ذکری که قرین نیست

زهرا بیا باشد خیالت قرص.. دیگر..

در بین کوچه هیچ شخصی در کمین نیست

در پشت در بازوی او لشکر زمین زد

سرباز مثل فاطمه روی زمین نیست

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۵ ، ۲۰:۴۱
محمدسعید طالبی