شاعرانه

عحب نفس گیر است هوای دور از تو بودن !!!

شاعرانه

عحب نفس گیر است هوای دور از تو بودن !!!

شاعرانه

عجب حکایتی شده زیارت کربلا....!!

آخرین مطالب
طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

آخرین مطالب

من کیم؟ خانه خراب خانه ی آباد تو

بسته ام دل را به کنج صحن گوهرشاد تو

بی پر و بالم خودم را می کشانم تا حرم

می کنم دل خوش به اوج لطف و استمداد تو

جلد بام مشهدم ، باب الجوادت خانه ام

من گرفتارت شدم تا که شوم آزاد تو

این دل من را بگیر آتش بکش .. مال شماست

چون خیالم راحت است دل داده ام بر باد تو

هیچکس با بی سروپا دست و دل بازی نکرد

تو که بالایی مرا کافی است تنها یاد تو

یا رضا غیر از حریمت سرپناهی نیست نیست

ضامن آهوی من پشت و پناهی نیست نیست

پر خروشم، رودم و دائم تلاطم می کنم

دست و پایم را جلوی گنبدت گم می کنم

در میان صحن هایت می شوم دیوانه ات

در همان حالی که گریانم ، تبسم می کنم

حاجت من را نده تا بیشتر خواهش کنم

می شوم آرام تر با تو تکلم می کنم

در میان کفشداری ها دلم جا مانده است

هم دم نقاره ها گاهی ترنم می کنم

خاک پای خادمانت را به چشمم می کشم

به تبرُک گاه هم با آن تیمم می کنم

دل که می گیرد به سمت آستان پر می کشم

بال های خسته ام را روی هر در می کشم

از طفولیت به دستانم شراب مشهد است

باده ی مستانه ام از جنس ناب مشهد است

رنگ و بوی هر غذا با زعفران کامل تر است

در میان سفره ها عطر گلاب مشهد است

هر مریضی می رسد دنبال سقاخانه است

هر مریضی در پی یک جرعه آب مشهد است

می کند خورشید از بالای این گنبد طلوع

آفتاب کل ایران ، آفتاب مشهد است

شیعیان نه...کل دنیا خاک بوس این درند

هر کسی را دیده ام خانه خراب مشهد است

روضه های تو مرا سمت خراسان می برد

تو غریبی غربتت از جسم من جان می برد

در میان کوچه و بازار افتادی زمین

نا نداری مثل یک بیمار افتادی زمین

آمدی از مجلس مامون عبا روی سرت

در مسیر خانه ات صدبار افتادی زمین

خوشه ی انگور آخر کار دستان تو داد

ضعف کردی گوشه ی دیوار افتادی زمین

زهر کاری شد دگر جانی نمانده بر تنت

داده است این زهر تو را آزار ... افتادی زمین

در مسیر کوچه دیواری عصای دست توست

راه رفتن هم شده دشوار...افتادی زمین

لحظه ی آخر جواد آمد کنار پیکرت

پس خدا را شکر رفته روی دامانش سرت

ناگهان گفتی حسین و پیکرت آتش گرفت

تشنگی شد چیره بر تو ، حنجرت آتش گرفت

کربلا بود و سراپا خیمه ی غارت شده

کربلایی گفتی و سرتاسرت آتش گرفت

چشم های خسته ات سوی کنیزانت که خورد

وای زینب گفتی و چشم ترت آتش گرفت

خواهرت گرچه ندیدت زیر نعل مرکبی

او ندیدت باز قلب خواهرت آتش گرفت

در ته گودال زهرا بود...جدت...شمر....وای

در همان اثنا نگاه مادرت آتش گرفت



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۵ ، ۱۶:۰۱
محمدسعید طالبی

فاطمه بر گریه کن ها دیده ای تر می دهد

روی دامان همه کوهی ز گوهر می دهد

زیر پرچم جبرئیل معراج رفتن را گرفت

بر سر این سفره بر فطرس حسین پر می دهد

عاشقی که خرج کرد از خود ، به آقا دل سپرد

دیده است آقا جوابش را چه بهتر می دهد!!

اشک ما را جمع کرده فاطمه در پاسخش..

روز محشر جرعه ای از حوض کوثر می دهد

بچه ی هیئت همیشه جان به کف در روضه هاست

شک نکن پایش بیفتد به خدا سر می دهد

مادر پهلو شکسته با جهت در مجلس است

با حضورش گریه کردن یاد نوکر می دهد

تا حسین داریم غم اصلا نداریم روز حشر

اجر اشک گریه کن را روز محشر می دهد

حاجت خود را نگفته دیده ام که شد روا

حاجتم را داد و از آن هم فراتر می دهد

دست من را بعد از ایام آقا ول نکن !!

دست من در این دو ماهه بوی دلبر می دهد

ناله ها و گریه ها ی روضه ها یادش بخیر !!

درد و دل هایم خبر از روز آخر می دهد

کربلا می خواستم که ناگهان گفتم رضا..

در خراسان برگ دعوت را به نوکر می دهد

روز آخر شد لبم مشغول ذکر "یاحسین"....

...که سراپایم بوی سیب معطر می دهد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۵ ، ۲۱:۴۹
محمدسعید طالبی

آقا خداحافظ ، امیر غم خداحافظ

ای سفره دار مجلس ماتم خداحافظ

سینه زن و ای وارث پرچم خداحافظ

سایه ت نگردد از سر ما کم ...خداحافظ

دیگر امید اصلا به این دنیا ندارم من

از این به بعد بی روضه خیلی بی قرارم من

این روضه ها امسال پایانش چه مشکل شد !!

دوری ز هئیت آن به هر آنش چه مشکل شد

حرف جدایی بحث آسانش چه مشکل شد

دل کندن از اطعام و احسانش چه مشکل شد

شب ها به شوق کربلا اصلا نخوابیدم

امضا بزن این آخری زیر روادیدم

این ماه ها طرز عنایاتش تفاوت داشت

حتی سحر سوز مناجاتش تفاوت داشت

هر گریه کن در روز حالاتش تفاوت داشت

قرآن تلاوت کردم ، آیاتش تفاوت داشت

چون کاف و ها و یاء و عین و صاد می آمد

هل من معینت بهر استمداد می آمد

سائل برای سائلی رخصت نمی خواهد

تا رفتن پیش کریم نوبت نمی خواهد

بهر گدایی برگه ی دعوت نمی خواهد

در این گدایی چیز با قیمت نمی خواهد!!!

تنها و تنها حاجتش یک لحظه دیدار است

یک ثانیه هم دم شدن با روی دلدار است

من کار و بارم این دو ماهه گریه کردن بود

شکر خدا که اشک و ناله روزی من بود

تنها دعایم یک شبی در روضه مردن بود

بودن میان زمره هفتاد و دو تا تن بود

من از ازل دیوانه ی کرب و بلا هستم

دور حرم پروانه ی کرب و بلا هستم

در آخر ماه صفر سمت خراسانیم

در صحن گوهرشاد پیش شاه مهمانیم

در حول سقاخانه ایم ، دنبال درمانیم

هم ناله با نقاره خانه نوحه می خوانیم

امروز جای کربلا ، مشهد قرار ماست

بین زمین و آسمان ، گنبد قرار ماست

حرف دل بی چاره را دارا نمی فهمد

احوال تنها را به جز تنها نمی فهمد

خورده زمین از رفتن بالا نمی فهمد

در کوره مانده حرفی از گرما نمی فهمد

یک کربلا بود و عطش بود و رباب ... ای وای !!

در خیمه ها هی داد می زد .. آب آب ..ای وای !!

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۹۵ ، ۰۸:۴۸
محمدسعید طالبی

بوی جدایی می رسد ، اصلا خدا حافظ

ناراحتم خیلی ، عزیز من خدا حافظ

بعد از صفر هم با بی سر و پا ها مدارا کن

آقا نکش از دست من دامن ..خداحافظ

در روضه ها با چشم دل شش گوشه را دیدم

چشمم به دیدار تو شد روشن ، خداحافظ

من کرده ام عادت که شب در هیئتت باشم

دوری ز تو بدتر ز جان کندن ، خداحافظ

ذکر " حسین جان" قلب سنگم را لطافت داد

بی یاحسین هستم چنان آهن خداحافظ

با پرچم و پیراهن مشکی چه وابسته ام

ای پرچم مشکی و پیراهن خداحافظ

امروزِ دنیا آمدم ، محتاج فردایم

چشم انتظارم موقع مردن ، خداحافظ

ای چای ریز ، ای آشپز  زهرا نگهدارت

ای گریه کن،  ای بچه سینه زن خداحافظ

من کربلا هم بی حسین هرگز نخواهم رفت

ارزش ندارم بی تو یک ارزن، خداحافظ

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۵ ، ۱۱:۱۳
محمدسعید طالبی

از بی کسی در تب و تابم کمک کنید

من را که در رنج و عذابم کمک کنید

کاری ندارم به کسی ، داد می زنم...

آقا مرا کرده جوابم !!  کمک کنید

زخم زبان خورده ام از دشمن و رفیق

خیری ندیده ام که خرابم !! کمک کنید

با مهربانیت تو نسوزان دل مرا

شرم از شما کرده مذابم ، کمک کنید

دیگر شما به این دل ویران مَحَل بده

من که خودم خانه خرابم ، کمک کنید

با کوله بار خالی به جایی نمی رسم

خالی شده کل حسابم ، کمک کنید

بی آبرو به لطف حسین آبرو گرفت

زهرا مرا کرده خطابم ، کمک کنید

ای کاش خادم حرم کربلا شوم

دائم به دنبال ثوابم ، کمک کنید

عشاق رفته اند حرم ، من نشسته ام

در گیر و دار مستی خوابم ، کمک کنید

می گفت عقیله  زیر لبش با خدای خود...

من لایق بزم شرابم  ؟؟ کمک کنید

ما را جدا کنید ز دستان حرمله

من فکر حال و روز ربابم ، کمک کنید

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۵ ، ۱۱:۰۷
محمدسعید طالبی

با خودم بیگانه ام، بی اصل و مبننا مانده ام

گم شدم از هر جهت ، مهجور و تنها مانده ام

جای من این خانه دیگر نیست خیلی بد شدم

من اگر که مانده ام با لطف بابا مانده ام

رانده از اینجا و مانده از وصال دلبرم

واقعا بی چاره ام از هر کجا وامانده ام

دیگران در خیمه و شادند با محبوب خود

من ولی در نفس و در بازی دنیا مانده ام

جای عاشق تر شدن بیگانه تر از او شدم

در میان شهر دور از دشت و صحرا مانده ام

روزگاری هم مسیرم بود آقا ، حیف شد!!

بد شدم... ترکم نمود... اکنون تنها مانده ام

هست آقایم ولی به دیگران رو می زنم

با لب تشنه کنار آب دریا مانده ام

معصیت آمد دلم را کُشت ، اشکم را گرفت

سال ها در انتظار یک مسیحا مانده ام

دوستانم دسته جمعی رفته اند کرب وبلا

باز از این قافله امسال هم جا مانده ام

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۵ ، ۱۵:۳۹
محمدسعید طالبی

دل بهانه می کند ، فورا به مشهد می رود

غالبا مثل کبوتر روی گنبد می رود

خستگی معنا ندارد در بساط عاشقی

رفته دیشب باز هم امشب مجدد می رود

آنقدر که پنجره فولاد حاجت می دهد

آب سقاخانه اش کار مسیحا می کند

هر که حالش با گناهان می شود بد ، می رود

اعتقاداتش سراسر قرص و محکم می شود

در میان صحن ها هر که مردد می رود

هر که در راه رسیدن به رضای فاطمه است

مطمئن باشد که دارد سوی مقصد می رود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۵ ، ۱۵:۳۹
محمدسعید طالبی

من زمین گیرم ، گرفتارم.. دعایم کن حسین

از خودم والله بیزارم ..دعایم کن حسین

ناظر من بودی و من ملتفت بودم ولی..

باز هم آلوده رفتارم ..دعایم کن حسین

روبه موتم چون که باشد دردهایم لا علاج

سال های سال بیمارم..دعایم کن حسین

می کنم توبه ولی دنبال عصیان می دوم!!!

به خدا خسته ز تکرارم ...دعایم کن حسین

نیستم پیش تو و پشتم به جایی گرم نیست

در بیابان بوته ای خارم....دعایم کن حسین

هرچه من بد می کنم تو مهربانی می کنی

من به تو خیلی بدهکارم....دعایم کن حسین

از تو دورم که رفیق خلوتم شیطان شده

زخم خورده از همین یارم ..دعایم کن حسین

تو نگاهم می کنی و من خجالت می کشم

نوکرم..افسوس سربارم!! دعایم کن حسین

صبر کن حرفی است که مانده درون سینه ام

هر چه باشم دوستت دارم..دعایم کن حسین

خورده بر کارم گره با دست تو وا می شود

حاجت کرب وبلا دارم..دعایم کن حسین

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۵ ، ۱۵:۳۷
محمدسعید طالبی

هستیم با اشک محرم آبرو دار...

از یُمن امواج پر از غم آبرو دار

پیش کریمان بودن ما ها اثر داشت

باید بگویند که به ما هم آبرو دار

بی معطلی شد نام ما بی چارگان هم...

همراه با آقای عالم آبرو دار

در روضه ها گه گاه اهل فیض بودیم

اما کنون هستیم دمادم آبرو دار

با بانی هیئت شدن حاتم جلو رفت

والله اینجا گشت حاتم آبرو دار

چیزی نشد چیزی.. مگر با لطف ارباب

با اشک روضه گشته زمزم آبرو دار

آمد مسیح یک دم میان سینه زن ها

از آن به بعد شد صاحب دم ، آبرو دار

بی چاره ایم از وحشت روز قیامت

باید رسد آخر به دادم آبرودار

یک مادری بالای مجلس ایستاده

اما چرا با قامت خم ؟؟ آبرو دار

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۵ ، ۱۱:۲۳
محمدسعید طالبی

درد و دل دارم ولی در آشنایی نیست نیست

بی کس و تنها شدم چون هم نوایی نیست نیست

در دلم دائم حدیث وصل می خواندم ولی...

تازه می فهمم که رزقم جز جدایی نیست نیست

بال من با آتش غفلت تماما سوخت سوخت

گوشه ای افتاده ام ، روحم هوایی نیست نیست

هر چه گفتی بر خلاف آن عمل کردم ، ببخش !!!

واقعا شرمنده ام عبدت خدایی نیست نیست !

تیرگی ها را فقط با اشک باید پاک کرد

آن قدر بد کرده ام حال بکایی نیست نیست

در سحر ها و قنوتش با تو خلوت داشتم !!

در دلم دیگر چنان حال و هوایی نیست نیست

ظاهر امر است که یک روز می آید فرج

در حقیقت دوریت را انتهایی نیست نیست

نقل نامت روزگاری در دهانم بود ، حیف ...

در دلم دیگر به نامت اشتهایی نیست نیست

شست و شو کردم خودم را تا خراباتی شوم

روسیاهم آنقدر حس رهایی نیست نیست

دست و پا گیرم یگانه دست گیرم شد حسین

واقعا جز او برایم مقتدایی نیست نیست

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۵ ، ۱۱:۰۸
محمدسعید طالبی