شاعرانه

عحب نفس گیر است هوای دور از تو بودن !!!

شاعرانه

عحب نفس گیر است هوای دور از تو بودن !!!

شاعرانه

عجب حکایتی شده زیارت کربلا....!!

آخرین مطالب
طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

آخرین مطالب

کربلا مال من و چشم ترم مال حسین

هر چه دارم همه اش... جان و سرم مال حسین

به زمین خوردم اگر باز هوایی هستم

فطرسم وقف شده بال و پرم مال حسین

ترسم آن روز بگویند: برو جای دگر

ثانیه ثانیه ام دردسرم مال حسین

ارزشی نیست برای منِ بی عار ، خدا...

تو بیا و شب جمعه بخرم مال حسین

مادرم بعد اذان گفت به گوش دل من...

" ای خدا جان و تن این پسرم مال حسین "

زندگیم شده خرج همه غیر از ارباب

خوشیم مال بقیه ، ضررم مال حسین

صحبت از فقر نشد بُرد مرا کرب و بلا

در زیارت همه خرج سفرم مال حسین

می زنم بر سر و سینه که نگاهم بکنند

می کنم هروله در کنج حرم مال حسین

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۵ ، ۱۱:۰۷
محمدسعید طالبی

دلم شکسته مرا باز کربلا ببرید

رسیده ام ته خط و تو رو خدا ببرید

چقدر هفته به هفته بیاید و برود

نمی روم پی کارم.. مگر مرا ببرید

تمام شد.. همه رفتند..منم که جاماندم

کسی که بی کس و تنهاست را جدا ببرید

سریع اگر نبرید ، آبروی من رفته

به خاطر زهرا هم  که شده مرا ببرید

نشسته ام در این خانه ، پا نخواهم شد

نمی روم به خدا خانه ام تا ببرید

......

رسید تا جلویش اربا اربا بود

حسین گفت : تنش را جدا جدا ببرید

عصای پیری بابا ، شکسته شد آخر

کمک کنید جوانان تن مرا ببرید

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۵ ، ۱۱:۰۶
محمدسعید طالبی

دست خالی آمدم تا به در رویم وا کنی

طعم آغوش خودت را بر دلم معنا کنی

بار بستی از دلم رفتی که آواره شدم

می شود خود را دوباره در دل من جا کنی؟

زهر هجرت کار من را ساخت ، افتادم زمین

لحظه ای پیشم بیا تا که مرا سرپا کنی

روز های بی کسی سرد است ، سرما خورده ام

دست هایم را بگیر تا روزیم گرما کنی

در میان کوچه های نفس و دنیا گم شدم

نور بر قلبم بتابان تا مرا پیدا کنی

بی خیال از تو درون شهر در آرامشم

کاش من را بی قرار جاده و صحرا کنی

من قصی القلبم و عصیان به من رو می کند

یک نگاهم کن که من را مرد با تقوا کنی

آنقدر برخورد تو خوب است بد عادت شدم

می شود یکبار با این بی وفا دعوا کنی؟؟

آبرویی می دهند تنها به عبد فاطمه

می زنم ناله مرا هم نوکر زهرا کنی

کاش می شد نام من هم جزء زوار الحسین

برگ دعوت را فقط باید خودت امضا کنی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۵ ، ۰۹:۵۱
محمدسعید طالبی

سراپا من گرفتارم اباصالح دعایم کن

برایت عبد سربارم اباصالح دعایم کن

درخت بی ثمر هستم ، برایت دردسر هستم

خزانم من چه بی بارم !! اباصالح دعایم کن

گنهکارم ، بدم ، بی چاره ام ، آلوده دامانم

تمام آلوده رفتارم اباصالح دعایم کن

به دنبال تو می گردم ، سراپا غصه و دردم

فراقت داده آزارم اباصالح دعایم کن

شدم سرگرم دنیا و تو دستم را رها کردی

از این دنیا چه بیزارم اباصالح دعایم کن

قصاوت در دلم آمد ، دلم را کرد ویرانه

گناهان کرده ناکارم اباصالح دعایم کن

چه بد بوده عملکردم!! خدایی پست و نامردم

ببین من را که بیمارم اباصالح دعایم کن

خجالت می کشم آقا ، ز روی تو گل زهرا

شده شرمندگی کارم اباصالح دعایم کن

مرا بسیار بخشیدی ، ز من اصلا نرنجیدی

به تو خیلی بدهکارم اباصالح دعایم کن

من و پیراهن مشکی دو ماه از سال همراهیم

شبیه تو عزادارم اباصالح دعایم کن

در این ایام بدحالم ، شده تاریک اقبالم

به اوضاع اسفبارم  اباصالح دعایم کن

گدایم من گدا هستم ، گدای کربلا هستم

حسین را دوستش دارم اباصالح دعایم کن

نصیبم کن حرم امشب به جان عمه جان زینب

هوای کربلا دارم اباصالح دعایم کن

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۵ ، ۰۹:۴۸
محمدسعید طالبی

دل بیچاره ام آتش گرفت از دست هجرانت

((که جانم در جوانی سوخت ، ای جانم به قربانت))

تحمل خواستی از من ، منم آن را عمل کردم

گمانم رفته است از خاطرت آن قول و پیمانت

ندیدم ردپایی از تو بین کوچه های شهر

به اذن الله راهی می شوم سوی بیابانت

ندارم دست آویزی به غیر از دامن لطفت

کمک کن بر من بی آبرو ... دستم به دامانت

بگیر از سینه ی من عشق را ، دیگر نمی خواهم

به دردت خو گرفتم نیستم دنبال درمانت

مرا آتش بزن اما نگو :دیگر نیا اینجا

منم دیوانه ات ، جانم شده وابسته به جانت

چه شب ها تا سحر بیدار ماندم با هوای تو

به امّیدی که روی ماه بینم کنج ایوانت

سرا پا غصه ای ، ای کاش می مُردم به پای تو

 فدای گریه ها و رنج و اندوه فراوانت

شبی ما را ببر با خود به صحن کربلا آقا

تو گریان حسین باشی و باشم بنده گریانت

کنار قتلگاه و روضه ی زینب به پا داری

منم آنجا کنم غوغا ، شوم پاره گریبانت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۵ ، ۰۹:۴۴
محمدسعید طالبی

در محرم می نشینم گریه زاری می کنم

کوشه ای کز می کنم هی بی قراری می کنم

نوکری در پشت این خانه بزرگی می دهد

دور باشم از تو احساس نداری می کنم

فاطمه وقتی هوادار عزادارن توست

من به اشک و ناله ام چه افتخاری می کنم!!!

من شبیه مادری که در میان روضه هاست...

"یا حسین" می گویم و داد و هواری می کنم

 روز ها هستم به یاد هیئت شب غالبا

تا شروع روضه ات لحظه شماری می کنم

قطره های اشک زیبایی به صورت می دهد

چهره را با اشک خود آیینه کاری می کنم

لنگ می مانم بدون دست گیری های تو

لحظه ای دور از تو باشم بدبیاری می کنم

دست من باشد قیامت هم به عشق فاطمه....

روضه و هیئت برایت برگزاری می کنم

هرچه می خواهی بگیر و اشک هایم را نگیر

من به روی خواهش خود پافشاری می کنم

کربلایی را بده من قول دادم به همه....

من برایت کربلا هم سوگواری می کنم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۵ ، ۲۱:۰۳
محمدسعید طالبی

بوی روضه می رسد به گریه کن غم می دهند

جای هر چیزی به ما اشک محرم می دهند

این سر سفره زمین و آن سرش در آسمان

روزی یک سال را این ماه کم کم می دهند

گریه کردن یا تباکی بحث .. شرکت کردن است

هر که می آید به او روزی منظم می دهند

شور هیئت دست ما ها نیست ، دست فاطمه است

اذن از او می رسد در بین ما دم می دهند

روضه بر پا می کنند ما را به هیئت می کشند

روضه می گیرند و گریه یاد آدم می دهند

صحبتی از خشکی صحرای چشم ما که نیست!!

چون به ما در روضه ها باران نم نم می دهند

راه صد ساله به یک شب روضه طی می گردد و ..

به حساب گریه کن قدر یک عالم می دهند

یک نفر کاری کند نانش به ما هم می رسد

یک نفر کاری کند از او به ما هم می دهند

آن که دستش می رسد کار خودش را می کند

واسطه در کار باشد اشک و ماتم می دهند

کربلا گم کرده ام دیدم میان روضه ها....

راه آقا را نشان با موج پرچم می دهند

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۵ ، ۲۰:۵۶
محمدسعید طالبی

هر کسی در روضه با عنوان نوکر می رود

راه معراج خودش را تا به آخر می رود

قطره های اشک درجا دست زهرا می رسد

روی دستان ملائک سمت کوثر می رود

می برد فطرس سلام گریه کن را کربلا

پاسخش از جانب ارباب، محشر می رود

گریه کن وقتی بفهمد فاطمه در هیئت است

سمت هیئت ها نه با پا ...بلکه با سر می رود

هر که با هر وضع آید می شود عبد الحسین

موقع برگشت با رویی معطر می رود

می دهد بال پریدن اشک های روضه ها

دست من از عرش هم اینک فراتر می رود

خاک نعلین حسین در قبر غوغا می کند

تا بریزد روی قبرم ، زود منکر می رود

خادمی در بین هیئت آروزی انبیاست

وای بر بخت کسی که جای دیگر می رود !!

ارث زهرا گریه و ما بی قرار گریه ایم

خلقت فرزند قدری هم به مادر می رود

کمیای "یاحسین" به هر دلی که می خورد

خاک هم هیئت بیاید ، رفتنی زر می رود

کربلا ، صحن حرم ، پایین پا یادش به خیر

گاه گاهی این دلم دنبال دلبر می رود

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۵ ، ۲۰:۳۵
محمدسعید طالبی