فدای تو
دوشنبه, ۲۷ دی ۱۳۹۵، ۰۱:۵۰ ب.ظ
دست از دعا بکش همه چیزم فدای تو
می ترسم از اینکه بگیرد دعای تو
تو آه می کشی و علی آب می شود
من جان به لب شوم به خدا پابه پای تو
حرفی بزن ، درد و دلت را به من بگو...
چند وقت می شود نشنیدم صدای تو
این خانه سوت و کور شود بی تو فاطمه..
ای کاش می شد که بمیرم به جای تو
در کوچه ها چه بر سرت آمد...نگفته ای !!!
سربسته ماند تا به ابد غصه های تو
پاشیده شد بدون تو شیرازه ام ز هم
از بس که هست جان و دلم مبتلای تو
زانوی غم گرفته ام و گریه می کنم
کم کم رسد موقع سوز عزای تو
رفته حسن به کوچه هی داد می زند
از بس که یاد می کند از ماجرای تو
دیگر چرا سفارش طابوت می دهی؟!!
تغییر کرده.. فاطمه حال و هوای تو!!!
دسداس را رها بکن ، خون می رود ز تو
ترسم که غش کنی... دل و جانم فدای تو
۹۵/۱۰/۲۷