برگرد
جمعه, ۱۹ آذر ۱۳۹۵، ۰۴:۱۱ ب.ظ
آخر چه خاکی من بریزم بر سرم...برگرد
جامانده ی ازکاروانم....مضطرم برگرد
اطراف من جای بیابان ، دره و کوه است
می ترسم از معماری دور و برم برگرد
شیرازه ی جانم بدون تو ز هم پاشید
سر در گمم در قعر چاهی از عدم برگرد
ای کاش راهت می گذشت از مجلس ما هم
در آرزوی دیدنت دربه درم ...برگرد
این پشت کردن های تو آخر زمینم زد
این آخرین بار است..آقا ..نوکرم برگرد
دیگر بریز بر روی دستم آب پاکی را
خواهی بزن..اما نکن هرگز ردم.. بگرد
مشکل اگر گرد و غبار حاصل از من شد
باشد از این شهر تو خارج می شوم برگرد
لب تشنه را یک قطره از دریا.. خودش کافی است
چشم انتظارم سال ها پشت درم ...برگرد
سجاده ها هم کهنه گشتند مثل حاجت ها
عمری است ذکر در قنوت مادرم" برگرد"
۹۵/۰۹/۱۹